تاکنون این چنین در احاطه ی حتی یک خیال هم نبوده ام، چه رسد به واقعیت! 
بیدار میشوم، به تو فکر می کنم. 
شب ها قبل از روی هم رفتن چشم هایم، به تو فکر میکنم.
چپ می‌روم، به تو فکر می‌کنم.
راست می‌روم، به تو فکر می‌کنم.
ورای تمام رویاهای خیال انگیز دنیا، به تو فکر می‌کنم.
من اصلاً مگر دیگر می‌توانم به تو فکر نکنم؟
مثل این است بگویند نفس نکش! هوا برای زنده ماندن کم می‌آورم.