تا حالا دقت کرده ای به روزهای گذشته؟ به خوب و بد بودنشان کاری ندارم! دقت کرده ای بی آن که بدانیم یا بی آن که مرز دقیقی مشخص باشد دوره ها و احساسات مختلفی را تجربه کرده ایم!
من بی آنکه بخواهم و حتی اراده کنم، شنیدن یک موسیقی نه چندان قدیمی، مرا به روزهای خاصی می‌برد. به لحظه های خاص.
من حتی با هر سریالی که دیده ام، دوره و احساس خاصی را گذرانده ام.
دلم برای تمامشان تنگ است. برای خوب و بد هایشان.
برای killing eve و ذوق هر قسمتش. برای نقاشی هایی که آن روزها در اوج طرفداری کشیدم.
برای riverdale که با هیجان روزی چند قسمت را میدیدم و روزهایم از کسالت خاکستری بارش در می‌آمد.

برای money heist و اولین نقاشی که از یک شخصیت سریالی کشیدم. برای تمام هیجان قرمز رنگش. 
برای lucifer و زیر پتو قایم شدن ها و دیدن هر قسمتش! احساسی که آن روزها داشتم حتی قابل توصیف نیست. رها از همه کس و همه چیز.

برای good doctor و شب های تنهایی و امتحان های پایان ترم. برای هر وعده ی غذایی که جز با یک قسمت از این سریال از گلویم پایین نمیرفت! 
حتی برای ane with an E که آن روزهای بدون کرونا، توی خوابگاه می‌دیدم و شروعی برای تمام این دوره های سریالی بود.
حتی دلم برای آن روزهایی که فیلم های مختلف را میدیدم و هر روز احساس جدیدی را لمس می‌کردم تنگ شده.
روزی هم دلم برای این روزها و breaking bad که اینقدر کشش داده ام هم تنگ خواهد شد!
اما تمام این دلتنگی ها مساویست با حس زندگی. من تمام آن لحظات را فارغ از آشوب دنیا زندگی کرده ام. اینها قشنگ ترین خاطرات من خواهند بود.