- سه شنبه ۹ دی ۹۹
- ۲۱:۲۹
- ۰ نظر
امشب رو میخوام فقط شُکر کنم. برای داشته ها و نداشته هام. غم ها و شادی هام.
شُکرت که دلم درگیر حسی سرشار از دوست داشتن و محبت و دلبستگیه؛ و طعم دلچسب دوست داشته شدن رو چشیده!
شُکرت که دلم استوارتر از وسوسه ی تسلیم شدنه؛ که چیزی که فاصله ای تا نشدن و نااُمیدی برام نداشت تو فرصت دوباره، به قشنگ ترین حالتش شُد.
شُکرت برای تلاش کردن هام، تسلیم نشدن ها و دووم آوردن رنج و سختی ها.
شُکرت برای عطر خوش زندگی اول صُبح، تو تاریکی قبل طلوع، صدای کتری و بنان و بوی املت داغ.
شُکرت که هنوز رویا میبافم، هنوز درگیر زندگیام و اُمید به فردای قشنگ تر تو رگ هام جریان داره.
شُکرت که سالمم، شادم و پایه ای ترین نیازهام به لطف و نگاهت به خونه ی کوچیک ما، رفع میشه.
شُکرت که غمهام موندنی نیست. نه که اصلا نباشن، چرا که بودنشون نیازه. پس خوشا به گذرا بودن لحظههای سرد و خاکستری.
شُکرت که میتونم مفید باشم، لبخند بنشونم روی لبی و زندگی فراتر از چهارچوب نیازها و تکرارهای روزمره داشته باشم.
شُکرت که هستی تو لحظه هام و زندگیم با یادت رنگ آرامش میگیره.
شُکرت برای بیشمار جزئیات زیبای زندگیهامون که غافلیم ازش.
شُکرت برای هر آنچه که ناگفته موند و در گفتار نمیگنجه.