- دوشنبه ۲۲ دی ۹۹
- ۱۹:۲۸
- ۱ نظر
و بعضی چیزا هیچ وقت فراموش نمیشن؛ شاید ما فقط یاد میگیریم با شدت کمتر از روزهای نخست، درد رو بروز بدیم.
هنوز اوج درده! اون آخرین نگاه بهش که با موهای خاکستری قشنگش برای همیشه آروم خوابیده بود؛ فکر تمام لحظه هایی که با هم داشتیم و دیگه نداریم، فکر تمام بیقراری ها و گریه هایی که میبینم و میشنوم و از چشمام میزنه بیرون؛ فکر دلتنگی های گره خورده به ابد؛ و به ناگهانی ترین حالت ممکن، رفتنش ...
ما نهایت بتونیم یاد بگیریم چه طور سازگار بشیم با این درد و منتظر دردهای بعدی باشیم.
* چه گفته باشم، چه نه، بازم بهت میگم؛ قدر همو بدونیم. هیچ وقت نمیفهمیم کی آخرین باریه که همو میبینیم ...
**[ من ناآشنا با سردخونه و نماز میت و قبر و رفتن و رفتن و رفتن؛ چطور امروزو، این اولین بارو، فراموش کنم؟ ]