گاهی در روزها و موقعیت هایی قرار می‌گیریم که گمان می‌کنیم، از این بدتر دیگر نمی‌شود. خسته کننده، طاقت فرسا و رنج آور.

اما برای من جور دیگری رقم خورد. درست در میانه ی روزهایی که فکر میکردم از این سخت تر نمی‌شود، شُد؛ بدتر و دردناک تر از تصور من. و فهمیدم هیچ چیز به اهمیت علاقه هایمان، دوست داشتن هایمان و آدم های عزیز و مهربان زندگی‌مان وجود ندارد. زندگی به نفسی، به تپش قلبی وابسته است. هر آن ممکن است نباشد!