- سه شنبه ۷ بهمن ۹۹
- ۲۳:۲۷
- ۲ نظر
اینکه به نتیجه ی درستی رسیدم یا نه رو مطمئن نیستم ؛ تو این بیست سال و چند ماهی که مهلت زندگی داشتم هر بار با چیزهای غیر منتظره و تجربه های جدید زیادی رو به رو شدم . اگه الان میتونم بگم تا حد زیادی روی خودم کنترل دارم ، غم ها منو از پا در نمیارن و بیش از حد به دیگران وابسته نیستم ؛ مدیون اون لحظه ای هستم که شروع کردم به دوست داشتن خودم ! اون لحظه که مهم نبود دیگه کسی هست که من رو بین این همه آدم دوست داشته باشه یا نه ؟ بهترین دوست کسی هستم یا نه ؟ و اصلا احساساتی که به دیگران میدم متقابلاً به خودم برمیگرده یا نه ؟ از اون لحظه که بیخیال خیلی چیز ها شدم و خودم رو بیشتر از هر چیز دوست داشتم ، سر و کله ی کلی احساس خوب پیدا شد .
نمیگم دیگه همه چی گل و بلبله و هیچ اتفاق بد و لحظه ی سختی رخ نمیده ، هست ، رخ داده ؛ اما الان بهتر میتونم از پسش بر بیام . البته که کلی راه دارم برای رسیدن به بهترین حالت خودم ، به تجربه کردن لحظه های لذت بخشی که تصورشون میکنم ؛ اما همه ی حرف من همین یه جمله ست « خودت رو دوست داشته باش » بدون قید ، بدون شرط .