- شنبه ۲۵ مرداد ۹۹
- ۲۳:۱۹
- ۱ نظر
به تمام لحظه هایی فکر میکنم که تو رو به روی من، چشم در چشم من، میخندیدی و جهان از حرکت می ایستاد!
میخندیدی و دنیای خاکستری، رنگ میگرفت!
میخندیدی و رایحه ی بهار از دهانت میتراوید!
میخندیدی، درست در کنار من و من چه جاهل بودم که نمیدانستم زندگی همان لحظه است، خوشبختی همان لحظه است و باقی همه هیچ!