یاد گرفته ایم خیال ببافیم. مخصوصاً برای نداشته های دورمان. دل ببندیم به خیال ها، به امید ها، هر چند اندک، هر چند دور. یاد گرفته ایم در عین دلتنگی و رنج آن، از عشق لذت ببریم و هیجان اتمام این دلتنگی را متصور شویم و قند توی دلمان آب شود. بخش عظیمی از لذت های ما وابسته به این دوری و این رویاهایی ست که از کیلومترها فاصله پرورششان می دهیم. کاش تمام لذتمان وابسته به رویا و خیال نشود.