یکی از معدود حس های کمیابی که تجربه کرده ام، داشتن کسی است که بتوانی از جزء به جزء افکار و ایده ها و اهدافت با او سخن بگویی و نترسی از تمسخر یا ناامید شدن ! بلکه جان بگیری از این شنیده شدنت و توجه نشان دادنش.

و شاید همین یک ویژگی کافیست برای رد تمامی تردید ها و تایید خوب بودنش. من در هر ثانیه از گذر زندگی و در میانه ی هر فکری که از ذهنم عبور می کند، به این می اندیشم که کسی هست که می توانم تمامی اینها را برایش بازگو کنم و لبخند عمیقی روی صورتم نقش می بندد. ته دلم قرص می شود و گل از گلم می شکفد.