- شنبه ۷ فروردين ۰۰
- ۲۳:۱۵
- ۰ نظر
من از عطر شکوفه های سیب سرمست بودم و نمیدانستم صدایت با من چه می کند ؟! من در گمراهی بی حد خویش سرگردان بودم و نمی دانستم دلتنگی برای تو و بی خبری از تو حتی به مدت چند ساعت ، چگونه به بی قراری ام می رساند ! این بار گویا من حقیقتاً التفاتی به صیدت شدن نداشته ام و اکنون این چنین اسیر سینه چاک قلب مهربانت شده ام . حرف های درشتی است برای من ؛ این طور فکر نمی کنی ؟ من آدم ساده دوست داشتن بوده ام ؟ دیگر هیچ نمیدانم . در سکوت سنگین و ملالت بار نبودنت ستاره شمارم که سر رسد این روزهای سخت دوری .