من به دستی که از غیب می‌رسد و از من محافظت می‌کند، ایمان دارم. به این که سختی ها را با خود می‌برد، ایمان دارم.

گمان می‌کردم روز سختی داشته باشم. اما این دور روز اول هفته ی شلوغ هم گذشت و زنده ماندم. کلاس کنسل شد، جزوه اش که با من بود به روز دیگری موکول شد. همه چیز به قشنگ ترین شکل خود پیش رفت. این را می‌گویم که یادت نرود، اگر نخواهد برگی از درخت نمی‌افتد. اگر نمی‌شود، دلیلی دارد. اگر اینگونه سختی ها را برایت سبک می‌کند و هوایت را دارد، مگر می‌گذارد درد بیهوده بکشی؟!

من به پایان خوش این قصه ایمان دارم.