سردرد خوبی داشتم! زود مرا رها کرد. سرشب را خوابیدم که تا سحر بیدار بمانم. شب قدر است و نمی‌دانم چه باید بگویم؟ از چه استغفار بجویم؟ اما این شبها حال عجیبی دارد. هنوز آنقدر لیاقتش را دارم که این حس عجیب را توی دلم حس کنم؟ نمی‌دانم.

این حرفها نه شبیه متنی منسجم است نه شاید بار معنایی خاصی داشته باشد. جمله‌های بدقواره‌ام را قطار کرده‌ام که بگویم هنوز حواسم هست. هنوز شب قدری هست. و هنوز فرصت دارم با قشنگ‌ترین نام‌ها بخوانمش و التماس کنم که خطابخش و خطاپوش بنده‌ی سر تا پا تقصیرش باشد.