یک جاهایی که به زندگی دقیق می شوم سیم های مغزم در هم می پیچند و دیگر نمی فهمم که با خودم چند چندم! رشته ی خوب قبول می شوی که در آینده درآمد خوبی داشته باشی، درآمد خوب میخواهی تا در آینده زندگی شادی داشته باشی، در حال دانشجویی هزینه می کنی تا با نتیجه ی خوب دانشجویی را بگذرانی، بابت کتاب های آموزشی خدا تومن پول روانه ی جیب بعضی ها میکنی و شادی از ته وجودت کنده می شود! تلاش می کنی ، سخت زحمت می کشی تا شادی های آینده را تضمین کنی اما شادی های اکنونت از دست می رود. استرس و اضطراب و سردرگمی چاشنی روزهایت می شود. 

دلم می خواهد همین یک نکته را در زندگی ام فراموش نکنم. شادی نقد را ندهم برای پول و پول را نگه دارم برای شادی های نسیه و نداشته!

تلاش کنم، هزینه کنم، با چالش ها رو به رو شوم، عیبی ندارد اگر گاهی سختی بکشم، اما شادی و سلامتی خودم و اطرافیانم مقدم بر باقی چیزها باشد.

پ.ن: امیدوارم معلوم نباشه از فشار جهش قیمت های یه بسته کتاب آموزشی در طول چند هفته ی اندک به اینجا رسیدم! اصلاً هم نفهمیدم چه ربطی به نتیجه ی آخر حرفام داشت! =}