تو زندگی، من و تو ماشین‌هایی هستیم که گاهی تو یک جاده و گاهی هم تو مسیرها و جاده‌های متفاوتی در حال حرکتیم. تو این مسیر ممکنه ماشین‌های زیادی همسفر ما باشن که یه جاهایی مسیرشون از ما جدا میشه یا اینکه وسط راه به ما میپیوندن. 
تو هر مسیر هم مناظر مختلفی رو می‌بینیم، از درختای سرسبز گرفته تا کوه و بیابون و ساختمون‌های سر به فلک کشیده. اگه نگاهمون بیش از حد به اطراف و باقی ماشین‌ها باشه ممکنه واژگون بشیم و آسیب ببینیم.
یه جاهایی هم هست که ممکنه بعضی ماشین‌ها جلوی راهمون باشن و سرعتمونو کم کنن. باید ازشون سبقت گرفت و گذر کرد. نباید بذاریم چیزی مانع سرعت مناسب ما در زندگی یا آسیب دیدنمون بشه.
تو مسیر ما کلی ماشین و درخت و منظره هست. قرار نیست تک تکشون رو نگاه کنیم، قراره نگاه ما روی جاده‌ی اصلی زندگیمون باشه و از مسیری که در حال طی کردنش هستیم لذت ببریم.
یه جاهایی ممکنه پشت چراغ قرمز بمونیم، بنزینمون تموم بشه، پنچر بشیم، لازم باشه تعمیر بشیم و برای مدت کوتاهی توقف کنیم اما هدف یک ماشین حرکت کردنه، زندگیش با چرخیدن لاستیک هاش روی جاده‌های آسفالت و خاکی معنا پیدا می‌کنه. خلق نشده که یه گوشه بیفته و خاک بخوره و بی استفاده فرسوده بشه.
بیا اگه یه جایی از مسیر زندگیمون خسته شدیم، دلخور شدیم، جایی در مرز امید و ناامیدی معلق و سرگردون بودیم و ندونستیم باید چیکار کنیم به همین مثال زندگی ماشینیمون فکر کنیم. از یه چشم انداز دورتر به زندگی‌مون نگاه کنیم.