ذهنم درگیر افکار مختلفیه. هر کدوم هم در سمت و سوی متفاوتی. گاهی درمی‌مونم که به کدومشون برسم، گاهی اونی که نباید پررنگ‌تر می‌شه. گاهی ایده‌ها سرازیر می‌شن توی ذهنم و من هیچ وقتی برای اجرا کردنشون ندارم. درست مثل امشب! اگه دستم باز بود، امشب باید فقط می‌خوندم و می‌نوشتم. روحم اینها رو تمنا می‌کنه و من مجبورم فقط درس به خوردش بدم!