چند دقیقه‌ست خیره شدم به صفحه و نمی‌دونم چی بنویسم. از حس‌های عجیب و غریبی که دارم و درکشون نمی‌کنم و حتی برام قابل توصیف نیستن، یا خستگی و سوزش چشم‌هام. دلم می‌خواد فقط بیاد و بره و چشم باز کنم ببینم یکشنبه‌ست، ساعت ٩ صبحه، شاید حتی بیشتر! من هنوز توی تخت خوابم و هیچ کار فوری برای انجام ندارم.