حالم خوب است ولی غم دارم. دلم برای پاییز گذشته تنگ شده، برای پیاده‌روی‌ها، هندزفری‌های توی گوش، عکس گرفتن‌های هر هفته. رها بودم، شادترین بودم. حالا اما غمگینم، دلتنگم. شهر برایم قفس ست. بال‌هایم شکسته است. دست‌هایم خالی ست و قلبم پر. می‌تپد، می‌خندد، ادامه می‌دهد؛ اما غمگین است.