من آدم بد قولی نبودم. همیشه معتقدم به سروقت تحویل و انجام دادن مسئولیت‌ها. این بار اما به هر طرف نگاه می‌کنم کاری رو می‌بینم که به تعویق انداختم. چه توی درس، چه فعالیت‌های جانبی و چه تفریح! حتی وقتی به خودم قول آسودگی میدم باز هم بدقول می‌شم. نمی‌دونم این روزها بر چه مداری می‌چرخه که من از هر سمت که برم بدقول می‌شم. نه کارهام انجام می‌شن نه فرصتی برای رسیدن به علایق و تفریحاتم دارم.

کاش چند روز مرخصی از دنیا می‌گرفتم، همه چیز رو به سرانجام می‌رسوندم و دوباره نوار زندگی رو پخش می‌کردم. اما دنیا منتظر من نمی‌مونه. پس باید بدوم و خودمو از این مردابی که توش گیر کردم نجات بدم.