بیا یه چیزی رو بهت بگم تا بین خودمون بمونه. اگه یه روز به یه نفر حسادت کردی به جای اینکه به خود اون شخص حسادت کنی، ازش بدت بیاد یا هر چیز دیگه، عمیق‌تر و دقیق‌تر ببین. حسادت تو به چیزی برمی‌گرده که اون داره و تو نداری. ببین چیه، می‌تونی با تلاش بهش برسی؟ با گذشت زمان چی؟ اگه آره، پس رهاش کن بره. در هر صورت فقط رهاش کن بره. زمان جوری می‌گذره که تمام این حسادت‌ها یادت میره. مثل من که این روزها خواسته و ناخواسته به خاطر تنها بودن توی این اتاق، توی این شهر، بی‌دوست و همدم بودن، خیلی وقت‌ها حسادت به بقیه و کنار هم بودن‌هاشون میاد سراغم. اما این روزها هم می‌گذره. نوبت من هم می‌رسه. پس بیا رهاش کنیم بره. ما بهش می‌رسیم.