- پنجشنبه ۲۵ آذر ۰۰
- ۲۳:۴۳
- ۰ نظر
امروز یه حس عجیب و شاید شیرینی برام داشت. میون اون شلوغی و اون همه آدم، یهو صاف نگاهم افتاد به چشماش. چند ثانیه تو شوک بودم. یعنی خودشه؟ تا سلامم کرد و مطمئن شدم، نفهمیدم اون چند ثانیه چطور گذشت!
چقدر احتمال داشت من از جایی با فاصلهی ۴٠ کیلومتر از اون شهر، در یک حرکت و تصمیم کاملاً یهویی و بدون برنامه، بدون تنبلی و بهونه آوردن، برم اونجا و تو اون بازار، بین اون همه احتمالات که ممکن بود حتی از کنار هم رد بشیم و نفهمیم، ببینمش؟
مگه از این اتفاقا چند بار برامون میفته؟ مگه این روزا چند بار تکرار میشه؟
خیلی چسبید. :))