یادم انداخت امشب ۵۰۰ مین پست وبلاگ رو قراره داشته باشم و گفت درباره‌ش بنویسم. اینجا شده خونه‌ی امن من و مهم نیست چند روز گذشته، چندتا پست ثبت شده. من اینجا خودم بودم، شاد بودم، غمگین بودم، اشک می‌ریختم، عجله داشتم، نگران بودم، آسوده و بی‌خیال بودم، دلتنگ بودم. می‌خوام همین طور بمونه پس بذار برات بگم. امشب به عقب نگاه کردم و دیدم من همیشه دور و بر خودمو با کارهای مختلف شلوغ می‌کردم. هیچ وقت نتونستم فقط یک کار رو انجام بدم. هنوز هم به همین رویه روزهام رو می‌گذرونم. اینجا بخشی از شلوغی اطراف منه که هر شب طبق قرار نانوشته‌م باید براش بنویسم، از خودم، از احساسم، از افکارم. من اینجا و اینجوری خوشحال‌ترم.