به دی فکر می‌کنم. به ماهی که قراره با درس و امتحان بگذره. قراره شب‌ها از چی بنویسم؟ روزشمار بزنم برای تموم شدن امتحانا؟ از خستگی درس و امتحانای حضوری بنویسم؟ شاید از حال و هوای خوابگاه؟ نمی‌دونم قراره از چی بنویسم، حداقل اینو می‌دونم از ناله کردن خوشم نمیاد. این روزها فهمیدم که من واقعاً درس خوندن رو دوست دارم و خب درسته که امتحانا سخته اما باز هم این مسیرو با همه‌ی سختیش دوست دارم. دلم می‌خواد بیشتر از دنیای شعر و خیال بگم. بیام اینجا بنویسم و رها بشم. جون بگیرم برای ادامه دادن.

بهش فکر می‌کنم. چیزی که حالم رو خوب کنه پیدا می‌کنم.