امشب برگشتم خونه. خوشحال؟ هستم اما چند روزی هست درگیر حسیم که نمی‌دونم چیه. می‌خوام ادامه بدم اما خسته‌م، با خستگی ادامه می‌دم مثل کسی که محکومه به زندگی. ادامه می‌دم با علم به اینکه هنوز اول راهم و سخت‌تر از این‌ها رو قراره بگذرونم. ادامه می‌دم و هر لحظه آرزو می‌کنم کاش زندگی جور دیگه‌ای بود.