دلم می‌خواست فقط بخوابم. انگیزه‌ای برای بیدار موندن نداشتم. حتی گاهی یواشکی تو دلم می‌گفتم، چی می‌شه بخوابم و دیگه بیدار نشم؟! اما درست بعد تموم شدن این جمله یاد تو میفتادم. 
یادم میفتاد با تو همین سختی‌ها چقدر راحت‌تر می‌گذشت، هیچی مهم نبود جز اون لحظه‌ی ما.
پس باز هم صبر می‌کنم، که اگه زندگی سراسر رنجه، تو آغوش هم بگذرونیمش. بلند می‌شم و ادامه می‌دم که فردا قشنگ‌تر از امروز باشه.