قبل‌ترها آدم سرزنده‌تری بودم. ثبت روزمره‌ها و کوچک‌ترین افکارم برایم اهمیت زیادی داشت. دانه به دانه‌ی فکرهای توی سرم را لباس واژه می‌پوشاندم و یک جایی می‌نشاندمشان. حالا اما خبری از آن غوغای واژه‌ها نیست. اگر چیزی می‌نویسم بیشتر از روی اجبار است نه از روی سرریز شدن افکار و اتفاقات ریز و درشت روزانه. افکارم برایم تکراری و پوچ شده، همان درگیری‌های همیشگی، همان مسائل ظاهرانه بی‌اهمیت. مشکل از کجاست؟ نمی‌دانم.