داشتم از لایو یک پیج اینستاگرامی مراسم قرعه کشی جام جهانی فوتبال را تماشا می‌کردم. هنوز قرعه کشی شروع نشده بود و منتظر بودم. درست آنجایی که اوایل قرعه کشی بود، صدایم زدند برای شام. همان لحظه بود که با خودم گفتم «خب که چی؟». بیخیال مراسم شدم و با آرامش شام خوردم و وقتی برگشتم لحظات آخرش بود. همه تیم‌ها مشخص شده بود.

این جا که سود و زیانی برای من نداشت و تنها از هیجان مشخص شدن نتیجه محروم شدم، اما خیلی جاهای دیگر هم، مثلاً وسط انجام یک ایده، شکل دادن یک رویا و یا هر چیز دیگر، با خودم گفته‌ام «خب که چی؟» و آن را رها کرده‌ام. اگر رهایش نمی‌کردم، اگر برای این سوال یک جمله‌ای از این شاخه به آن شاخه نمی‌پریدم، شاید الان در حال و احوال دیگری بودم.