- يكشنبه ۱۵ خرداد ۰۱
- ۲۳:۵۲
- ۰ نظر
آخرین باری که غرق در داستان یک کتاب شدم را به خاطر نمیآوردم و حالا پس از روزهای نامعلوم رخ داد. در انتهایش اشک ریختم و پس از تمام شدنش باز به آنها فکر کردم، خودم را جای آنها گذاشتم و اشک ریختم. ذهنم بیقرار داستانی بود که سالها قبل تمام شده بود. در جستوجوهایم فهمیدم فیلمی اقتباسی از این کتاب ساخته شده و آن را هم دیدم. در انتهای آن هم اشک ریختم و در دردشان سهیم شدم، و در رهاییشان.
عشق چیز غریب و پیچیدهایست؛ و دردناک، اگر از تعبیر قوانین بشری گناهآلود باشد.
پ. ن: کتاب و فیلم: پلهای مدیسون کانتی