- چهارشنبه ۱۶ مهر ۹۹
- ۲۳:۳۳
- ۱ نظر
یک روزها و شبهایی را دلم میخواست صاحب یک چوب جادویی بودم. همان ها که ورد میخوانی و همه چیز خوب میشود. همه چیز آن طور که بخواهی میشود. شده حتی برای یک روز، برای یک شب. نه برای خودم! من به شبهای تنهایی، به روزهای مملو از درد عادت دارم. برای آنها که در تنهایی هایم، در درد هایم، به سویشان کج میشوم و دستم را میگیرند.برای آنها که لبخندشان حال خوبِ من است. برای آنها که رفیق اند.
چوب جادویی که نشد، کاش کلمات جادویی داشتم. کاش بیشتر از اینها توی جیب هایم امید داشتم ...