تا به حال دیده ای رویاهایت دگرگون شوند؟ آینده ی مبهمت رنگ بگیرد و واضح تر شود؟ بفهمی چه میخواهی؟

هیچ چیز نمی دانستم و نمی فهمیدم. همه چیز گنگ و مبهم بود. فقط دو قدم جلوی پاهایم را میدیدم. زندگی را متفاوت تر از محدوده ی اطرافیان و رویایی تر از زندگی آدم های معمولی میخواستم. اما باز هم نمیدانستم چطور!

خودم را، احساسم را و آینده ام را متفاوت از انتظارات دیگران میدیدم.

اما اکنون، شاید هنوز درست ندانم، اما حس میکنم یک زندگی معمولی، گرم، شاد و صمیمی میتواند برای خودش رویای شیرینی باشد. هر کس داستان زندگی خودش را دارد که منحصر به فرد اوست. غیر قابل پیش بینی ست و جزئیات هیجان آورش دست خود ماست. شاید همین کافی باشد.

هیچ چیز کاملاً مطابق تصور ما پیش نمی رود، حتی رویاها و خیال پردازی هایمان!