زندگی خیلی وقتا غیرقابل پیشبینی و ناگهانی رخ میده. مثل رگبارهای یک باره‌ی تابستونی، مثل وقتی که سرمو بردم بالا تا آسمونو ببینم و دو تا رنگین‌کمون دلمو بردن، مثل کاری که باید تحویل می‌دادم و گره خورد، مثل فردا که باید از خونه برم. زندگی غیرقابل پیشبینی، خیلی وقت‌ها سخت و تاریک، و گهگاهی رنگارنگ و لذت بخشه.